مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
توهم و فکر و تصور آسیبها را جمع میکنم و میپیچم لای چادر شب و میگذارم جایی که حتی دست خیالم هم به ساحتش نرسد. تا تو هستی هیچ رمل و اسطرلاب و ورد و سحر و ذکری، برای برهم زدن زندگیم، راه به جایی نمیبرد. وَ اتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلىَ مُلْكِ سُلَیْمَن وَ مَا كَفَرَ سُلَیْمَنُ وَ لَاكِنَّ الشَّیَطِینَ كَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلىَ الْمَلَكَین به بابلَ هَرُوتَ وَ مَرُوت وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتىَ یَقُولَا إِنَّمَا نحَْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُر فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَین الْمَرْءِ وَ زَوْجِه وَ مَا هُم بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَ لَا یَنفَعُهُم وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْترََئهُ مَا لَهُ فىِ الاَْخِرَةِ مِنْ خَلَاق وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُم لَوْ كَانُواْ یَعْلَمُون و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مىخواندند پیروى كردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) كافر نشد ولى شیاطین كفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند؛ و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى كردند. (آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مىدادند. و) به هیچ كس چیزى یاد نمىدادند، مگر اینكه از پیش به او مىگفتند: «ما وسیله آزمایشیم كافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نكن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفكنند ولى هیچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرا میگرفتند كه به آنان زیان مىرسانید و نفعى نمىداد؛ و مسلماً مىدانستند هر كسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت؛ و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند!! / سوره مبارکه بقره آیه 102 کتابها مینویسند : این یهودیان ملحد و ناصبیان، چون از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فضایل على بن أبی طالب (ع) را شنیدند و از رسول خدا و على (ع) معجزاتى مشاهده كردند و فهمیدند كه خداى تعالى به دست آنان این معجزات را ظاهر نموده است، تورات و قرآن را ترك كردند و برخى از یهودیان و ناصبیان به یكدیگر اعلام كرده، گفتند: محمّد صلّى اللّه علیه و آله مردى است كه جز طالب دنیا نیست و حیلهها و نیرنگها و خرق عادات و سحرها را به همین منظور آموخته است و بعضى از آنها را به على (ع) یاد داده است. او مىخواهد در زندگى خود بر ما مالك شود و پس از خود نیز پادشاهى را به على (ع) واگذارد. آنچه مىگوید از خدا نیست همه گفتههاى او بر این امر مبتنى است، تا بر ما و بر بندگان ناتوان خدا با سحر و نیرنگهایی كه به كار مىبرد، پیمان خویش را استوار كند. آنها مىگفتند: كسى كه از این سحر بهره فراوان گرفت، سلیمان بن داود (ع) بود كه با سحر خویش بر همه دنیا مالك شد و بر جنّ و انس و شیاطین تسلط یافت و اگر ما برخى از آنچه را كه به سلیمان تعلیم داده فرا گیریم، براى ما نیز ممكن است مانند آنچه را كه محمّد صلّى اللّه علیه و آله و على (ع) ظاهر نمودهاند، ظاهر كنیم و از آنچه محمّد صلّى اللّه علیه و آله ادعا كرد و براى على (ع) قرار داد، ما هم قرار دهیم. 1 با تو میگویم : توهم و فکر و تصور آسیبها را جمع میکنم و میپیچم لای چادر شب و میگذارم جایی که حتی دست خیالم هم به ساحتش نرسد تا تو هستی، تا تو محکم ایستاده ای پشتِ من، خیالم تخت تخت است که حتی اگر همه آدمهایی که میشناسم و نمیشناسم، همه آنچه خلق کرده ای و من می بینمشان و همه آنچه مخلوق تواند و در پرده ای از چشمهای من پنهانند دست به دست هم بدهند تا آب خوش از گلویم پایین نرود؛ تا دلم بلرزد و نگرانی مهمان همیشگی دلم شود؛ تا خواب راحت شبهایم آشفته شود، تا دوست داشتنیهایم از دستم برود؛ تو اگر نخواهی هیچ اتفاقی نمیافتد و حتی خار هم به پایم نرود، حضور تو کافی ست تا نگرانیهایم بشود قرار و آرامش ... تا بغض بعد از کابوسهای شبانهام تبدیل شود به لبخند بعد از رویای شیرین ... تا تو هستی هیچ رمل و اسطرلاب و ورد و سحر و ذکری، برای برهم زدن زندگیم، راه به جایی نمیبرد. یادم بماند : یادم بماند دست تو بالای همه دستهاست...
1.تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ص 191 و 192 - تفسیر بحار ج 9 ص 220
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |